ترنابازی، نوعی بازی دسته جمعی که با انداختن قاب به وسیلۀ بازیکنان، شاه، وزیر، جلاد و دزد را مشخص می کنند و جلاد به دستور شاه و با مشورت وزیر، بازیکن نقش دزد را معمولاً با ترنا مجازات می کند
ترنابازی، نوعی بازی دسته جمعی که با انداختن قاب به وسیلۀ بازیکنان، شاه، وزیر، جلاد و دزد را مشخص می کنند و جلاد به دستور شاه و با مشورت وزیر، بازیکن نقش دزد را معمولاً با ترنا مجازات می کند
عمل کچلک باز، بدی پرداخت و اداء دین. بد معاملگی. (یادداشت مؤلف). - کچلک بازی درآوردن، بد پرداختن دین. بدمعاملگی کردن. (از یادداشت مؤلف). - ، داد و فریاد بیجا کردن. الم شنگه راه انداختن. (فرهنگ فارسی معین). جنقولک بازی درآوردن. (امثال و حکم). گربه رقصانیدن. اطوار درآوردن. اذیت و آزار کردن. بهانه جویی کردن و سر و صدا و افتضاح راه انداختن. (لغات عامیانۀ جمالزاده)
عمل کچلک باز، بدی پرداخت و اداء دین. بد معاملگی. (یادداشت مؤلف). - کچلک بازی درآوردن، بد پرداختن دین. بدمعاملگی کردن. (از یادداشت مؤلف). - ، داد و فریاد بیجا کردن. الم شنگه راه انداختن. (فرهنگ فارسی معین). جنقولک بازی درآوردن. (امثال و حکم). گربه رقصانیدن. اطوار درآوردن. اذیت و آزار کردن. بهانه جویی کردن و سر و صدا و افتضاح راه انداختن. (لغات عامیانۀ جمالزاده)
عمل کچه باز. آن است که جمعی ازحریفان دو جانب نشینند، حریف از یک جانب پنهان از حریفان مقابل، کچه در دست پنهان کند و همه رفیقانش مشت بسته پیش یکی از حریفان مقابل آیند اگر کسی را پوچ گوید و کچه در مشتش باشد او برده باشد والاّ حریفان طرف ثانی و چون کچه از مشت کسی بر آید گویند کچه گل کرد و کچه رو کرد و نیز گویند کچه را در توده خاکی پنهان کنند و به ضابطه ای که مقرر دارند با هم گرو بندند و بازند کسی که بازی را برد گویند کچه اش گل کرد. (از آنندراج). نوعی از بازی که شبها با انگشتر بی نگین بازی کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به کجه بازی شود
عمل کچه باز. آن است که جمعی ازحریفان دو جانب نشینند، حریف از یک جانب پنهان از حریفان مقابل، کچه در دست پنهان کند و همه رفیقانش مشت بسته پیش یکی از حریفان مقابل آیند اگر کسی را پوچ گوید و کچه در مشتش باشد او برده باشد والاّ حریفان طرف ثانی و چون کچه از مشت کسی بر آید گویند کچه گل کرد و کچه رو کرد و نیز گویند کچه را در توده خاکی پنهان کنند و به ضابطه ای که مقرر دارند با هم گرو بندند و بازند کسی که بازی را برد گویند کچه اش گل کرد. (از آنندراج). نوعی از بازی که شبها با انگشتر بی نگین بازی کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به کجه بازی شود
بازی که اطفال بازند و آن چنان است که کرباسی را مثل تازیانه تاب داده بر یکدیگر زنند و در محاوره هر چیز تاب داده را طره گویند و لهذا اطلاق آن بر تازیانه که در عرف هند کره خوانند نیز درست شده و اغلب که کره مغیر آن است: اگرچه رفته بسر دور طره بازی مخلص ولی چو طرۀ زلف تو دید تاب ندارد. مخلص کاشی (از آنندراج). و در تداول محلی گناباد و بعضی نواحی دیگر آن را ’درنه بازی’ گویند. درنابازی
بازی که اطفال بازند و آن چنان است که کرباسی را مثل تازیانه تاب داده بر یکدیگر زنند و در محاوره هر چیز تاب داده را طره گویند و لهذا اطلاق آن بر تازیانه که در عرف هند کره خوانند نیز درست شده و اغلب که کره مغیر آن است: اگرچه رفته بسر دور طره بازی مخلص ولی چو طرۀ زلف تو دید تاب ندارد. مخلص کاشی (از آنندراج). و در تداول محلی گناباد و بعضی نواحی دیگر آن را ’درنه بازی’ گویند. دُرنابازی